بهبود یا مهندسی مجدد فرآیندها
مدت زیادی است که برای مشاوره فرآیندها در سازمانها و مجموعههای مختلف وارد میشم و هدف این سازمانها بهبود یا مهندسی مجدد فرآیندها میباشد. ولی در دوران دانشجویی همیشه برایم سوال بوده چرا سازمانها حاضر هستند هر ساله میلیونها تومان برای فرآیندهای سازمانی خود هزینه کنند و مانند خیلی از شما عزیزان که از من سوال میپرسید چه فرآیندی در سازمانها نیاز به بهبود یا مهندسی مجدد دارند برایم سوال بود که چرا هرساله این هزینهها اتفاق میافتد. آیا به نتیجه مطلوب نمیرسند؟ و یا مشاوران خوبی نداشتند؟
زمانی که به عنوان مشاور وارد سازمانها شدم با دو نوع نگاه متفاوت روبرو شدم. سازمانهای که برای انجام کارهای خود بدنبال نوآوری و تکنولوژی ( مانند استفاده نرمافزار بر روی موبایلهای هوشمند) بودند. بنظر من نام آنها را سازمانهای ابزار گرا بگذاریم بهتر است.
و سازمانهای که برای پیشبرد اهداف خود ترجیح می دهند قوانین، فرآیندها و ضوابط سازمانی را بازنگری کنند و دقیقتر به نظارت کارمندان خود بپردازند تا اختلالی در رسیدن به اهداف سازمانیشان وارد نشود.من نام آنها را قانونگرا گذاشتهام.
سازمانهای ابزار گرا به دنبال استفاده تکنولوژی جدید و سازمانهای قانونگرا به دنبال وضع دستورالعمل جدید سازمانی هستند.
هر دو نوع سازمان معمولا به اهداف سازمانی خود میرسند و از اقدامات رخ داده احساس رضایت دارند.ولی سازمان ها باید حواسشان به خطای هاله ای باشد
پس چرا سالیانه اینقدر هزینه رخ میدهد؟
جواب آن در شناخت صحیح فرآیند است.
برای مثال شما می خواهید بروید در کافی شاپ و قهوه بنوشید.این فرآیند دارای حداقل ۲۰ تا ۳۰ مرحله می باشد. البته به اعتقاد من. فرآیند نوشیدن قهوه در کافیشاپ تنها این نیست که برویم و قهوه سفارش دهیم. ابتدا تصمیم می گیریم قهوه بنوشیم، محل را انتخاب می کنیم، نحوه رفتن به آنجا را مشخص می کنیم. لباس میپوشیم و …
بیشتر بخوانید:
بنظر من نوع نگاه به فرآیند تاثیر بسیار زیادی در نحوه تعیین اجرای آن دارد اگر بخواهیم این موضوع را در سطح سازمان گسترش دهیم فرآیندهای بسیار پیچیده ای وجود خواهند داشت که نگاه صحیحی به آنها نداشتهایم لذا زمانی که می خواهیم آنها را پیاده سازی کنیم ممکن است مواردی را در نظر نگیریم و این سبب می شود. هر ساله سازمان ها هزینه تکراری برای بهبود فرآیندهای خود داشته باشند.
از این امر نمیتوان اجتناب کرد ولی می توان هزینه آن را تا حد زیادی کاهش داد برای این موضوع روشهای استانداری طراحی شده که یکی از آنها که من علاقه زیادی به آن دارم زاکمن هستش.
زاکمن سعی دارد با مرحله به مرحله کردن استخراج فرآیندها چیزی را از قلم نیندازد و حداکثر شناخت از فرآیند را ایجاد کند
به تجربه دیدم سازمانهای که با شناخت کافی نسبت به اجرای فرآیندهای خود اقدام می کنند هزینه اولیه بیشتر ولی کوتاه مدت دارند و به آنچه نهایت انتظارشان است سریعتر می رسند اما در مقابل سازمانهای که ترجیح میدهند تا آنجا که شناخت دارند فرآیند را پیاده سازی کنند همواره از ایدهآل خود فاصله داشته و با هزینه اولیه کم ولی بلند مدت به آنچه می خواهند نمی رسند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.